نشستن مهربون بابا
20 تیر ماه 93 روزی که دختر م رفته بودیم خونه بابابزرگت طرفهای عصر بود من رفته بودم بیرون برگشتنی مامانت یه عکس نشونم دادو گفت ببین آنیا خودش نشسته تعجب کردم دخترم روز به روز داری خوشگل و خوشگل تر می شی واقعا نمی شه یه لحظه هم بدون تو موند.دوست دارم. ...
نویسنده :
بابایی
8:08