آنیاآنیا، تا این لحظه: 10 سال و 24 روز سن داره
عشق مامانی و باباییعشق مامانی و بابایی، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

آنیا دختر زیبای من

دخترم وقتی کافی شاپ میره

دختر خوشگلم سلام اون روز یعنی 22 خرداد اولین روزی بود که با هم یعنی منو مامانت و خالت هر چهار تامون با هم رفتیم کافی شاپ کم کم داری بزرگ می شی و با هم میریم بیرون برا گردش خالت معدلش 20 شده بود به همین خاطر بردیمش کافی شاپ از اونجا هم رفتیم شام بیرون دور هم سه تایی یه کباب مشدی خوردیم  راستی اصلا گریه نمی کردی انقدر اروم بودی و فقط می خندیدی . اینم اولین کافی شابی بود که با هم رفتیم درضمن اسم کافی شاپ هم چارلی بود  دخترم.   ...
24 خرداد 1393

اولین واکسن دخترم

نازنینم سلام امروز 21 خرداد اولین روز ی بود که صبح ساعت 11 بردیم برا واکسن قبلش برات استامینافون دادیم رفتیم بهداشت محلمون اول وزن و قدت رو گرفتن بعد خانم پرستار گفت باباش بچه رو بیاره ،از مامانت گرفتمو بردم اتاق 2 تا واکسن زدن و 3 قطره هم واکسن فلج اطفال دادن در ضمن قدت 59 سانت وزنت هم 6:200 گرم بود بعد واکسن یه کم گریه کردی بردمتون خونه بابا بزرگ  اینم اولین خاطره واکسنت بود دخترم . خیلی مهربونی   ...
21 خرداد 1393