آنیاآنیا، تا این لحظه: 10 سال و 19 روز سن داره
عشق مامانی و باباییعشق مامانی و بابایی، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
داداش علیداداش علی، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

آنیا دختر زیبای من

خاطرات شروع یک زندگی زیبا

  به نام انکه زندگی را با یک تولد شورو عشق  می بخشد دختر نازم آنیا امروز  20 اردیبهشت 93 که 29 روز از تولدت میگذره و روز به روز خوشگلتر میشی چند روز پیش داشتیم می بردیمت دکتر وقتی لباسات رو می پوشیندیم  دیدیم لباسات اندازت نمی شه یه سرهم صورتی خوشگل بود که 3 بار بیشتر نتونستی بپوشی ،داری هر روز فندف و فندوق تر می شی چشمات هر روز یه رنگ خاص می گیره یه روز به مامات شبیه می شی یه روز به بابات یه روز به خالت . هر روز لحظه شماری می کنم که زودتر بزرگ شی  با هم بریم گردش ،سینما خوش بگذرونیم .خیلی دوست دارم دختر خوشگلم.     ...
22 ارديبهشت 1393

خاطره اي ازخاله ثنا

خاطراتي از بيمارستان  آنيا ،خاله جون سلام من ثنا هستم خاله جونت ،امروز ١٧ارديبهشت ماه سال٩٣هستش وآنياجون تو الان٢٨ روزه هستي يه خاطره ازبيمارستان برات دارم ٢١فروردين بود كه٩ماه بود لحظه شماري مي كردم به دنيا بيايي شب قبل متولد شدنت تنونستم بخوابم هي منتظر بودم كه هرچه زود تر به دنيا بيايي تا اين كه صبح ساعت هفت و نيم با مادر جون رفتيم بيمارستان پيش مامانت٠ساعت هشت و نيم مامانتو بردن اتاق عمل  ساعت تقريبا ٩بود كه تورا آوردن بيرون ٠يه دختر خوشگل وتپل  با موهاي سياه مخملي كه همگي باديدنت خيلي خوشحال شديم .اين اولين خاطره من ازتو ،توبيمارستان بود.     ...
17 ارديبهشت 1393